نی نی نازم

اتفاقهای خوب زندگی سه نفره ما

پسر نازنینم ؛ گذشته از اینکه از وقتی تو پات رو گذاشتی تو دل مامانی ، زندگی مامانی پر شده از اتفاقای خوب ، اتفاقای بی نظیری که عمری مامانت آرزوش رو داشته براش در حال افتادنه ... با اومدن تو به دنیای دو نفره من و بابایی ، ما هر روز بیشتر از قبل احساس خوشبختی میکنیم ... اغراق نکردم اگه بگم بابایی رو ابرا سیر میکنه و تنها دغدغه این روزهاش شده تکون نخوردن این دردونه پسرش تو دل مامانش ... گاهی چنان با حسرت میگه نمیدونم چرا بچه ام تکون نمیخوره که دلم براش کباب می شه ... اینقدری که التماست میکنم مامانی یه هایی یه هویی ، بالاخره این همسر گلی من بابایی شما هم هست ، یه ابراز احساساتی ... ولی دریغ .... هرچی ما بیشتر منتظر میشیم شما بیشتر ن...
30 شهريور 1392

معنای زندگی

پسرم برای ، من یعنی همه دنیا ... یعنی هدیه ای از جانب حضرت دوست به بی لیاقت ترین بنده روی زمین ... هدیه ای که سرمه چشم من است تا روزی که از نعمت حیات برخوردارم ... پسرم ، نازکم ، عزیزکم ... به لطف حضور تو ، لحظه لحظه زندیگیم پر است از حسهای خوب ، لحظه های بی تکرار ... حسهای ناب بی نظیر ، جدای از حس مادر شدن ... تجربه های بی بدیل ، سرشار از انرژی ... نازنینم به حرمت این حسهای قشنگ برای همیشه ناب ناب بمان 
30 شهريور 1392

گل پسرم ، بیست هفتگیت مبارک

نازنینم ، امروز بیست هفته و یک روزته ... بیست هفته و یک روز از روزی که تو دل مامانی جا خوش کردی میگذره ... از وقتی که تو دل مامانی اومدی ، روزهای سه شنبه رو خیلی دوست دارم ، ذوق اومدنش همیشه باهامه ... چون اولین روز از هفته بعدیه زندگیته ... اولین روز از یه هفته جدید که میتونم تصور کنم عشقم تو چه سنیه ، اندازه چیه !!! انجیر ؟ گلابی ؟ انبه ؟؟ سیب زمینی کوچیک ؟؟؟ وای الهی من قربون این میوه خوردنیه خودم برم که دیگه چیزی نمونده تا بیاد تو بغل مامان و باباش جا خوش کنه ... برای اون روز لحظه هارو می شمرم عاشقتیم من و بابایی ... راستی مامانی همه سعی ات رو بکن که حسابی شبیه بابایی شی ... بدون هیچی به اندازه این من رو خوشحال نمیکنه...
26 شهريور 1392

نازنینم ، خودم و تو را سپردم به آنکه باید ...

عزیزم ، مامان گلم با اینکه جواب آزمایش غربالگریت خیلی خوب نبود ، رفتم پیش دکتر فرزانه و تأیید کرد که پسرت سالمه و ترگل و ورگل و تصمیم گرفتم بزرگترین هدیه الهی رو بسپرم به همون کسی که تو را به من ارزانی داشته ...
25 شهريور 1392

کاش همه اینا یه کابوس باشه ، یه فرض محال

کاش فردا بیدار شم و ببینم امروز از زندگیم حذف شده ... کاش فردا بیدار شم و ببینم همه چی دروغ بوده ، اشتباه بوده ... وای خدااااااااااااااااااااای من ، چقدر ناتوانم .... چقدر در برابر حکمت تو ناتوانم !!!!!!!!!!!!! بسیار بیشتر از آنکه بخواهم دست از پا خطا کنم ... پسرم تو مقاوم باش ، تو سالم باش ، من روی قول تو حساب کرده ام .... با تمام وجودم .... نازنینم تو رو به خدا برایمان بمان ..... جواب غربالگری سه ماهه دوم بدجوری دلمو شکست
24 شهريور 1392

مامانی گلم گهواره خوشگلت مباااااااااااااااااااااااااارک

وای وای مبارکه ، مبارکه ، مبارک پسل گلم ، عشق خوشگلم ، نانازی من ... گهواره خوشگلت مبارک ... اولین تیکه از سیسمونی نانازیت مبارک باشه گلم ... الهی که یه روز خودت برای نی نی خوشگلت بخری و بچشی که چه طعم بی نظیری داره خرید کردن برای پاره تن آدم.... مامان گلم ، امروز اولین بخش سیسمونی خوشملتو گرفتیم ... با بابایی رفته بودیم خیابون بهار ، دنبال یه گهواره برقی خوشگل که بزنمش به برق و عزیز دلم رو آروم کنه .... . مامانی من و بابایی برات یه خوشگلشو گرفتیم ، یه گهواره برقی مامالاو ، آبیه خوشرنگ و نانازی ... با یه تفاوت این فقط مامالاو نیست ، بابا لاو هم هست پسرم ، بابایی بدجوری عاشقته .... الان هم هی بابایی اومده کنار من نشسته میگه بر...
22 شهريور 1392

اولین روز نمایشگاه مادر ، نوزاد ، کودک

امروز برخلاف روزای دیگه به شوق یه عالمه خرید خوشگل موشگل زودتر از روزای دیگه بیدار شدم و با مامانی رفتیم نمایشگاه بین المللی که برای سیسمونی و اسباب بازی برگزار شده بود ... از راه که رسیدیم ، بعد از اینکه ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم به اولین غرفه سرزدیم که تقریباً تخت و کمد نوزاد بود ، مارکهایی مثل بی بی کر ، مامالاو ، مکسی کوزی ، چیکو ، بالسا .. که هرکدوم تعداد محدودی در حدود دو سه کار روعرضه کرده بودند و بعضی هم مثل چیکو فقط جنبه تبلیغاتی داشت برای شعبه ای که در حال افتتاح دارن ... غرفه های بعدی هم که واقعاً افتضاح بودن و وقت تلف کردن ... اصلاً ارزش این همه راه رفتن رو نداشت و جالبتر از اون پارکینگ بود که پر بود از ماشین های شماره ...
20 شهريور 1392

برای نازنین پسرم

از روزی که دانستم در وجودم فرشته ای رو به رشد دارم چندماهی می گذرد ... هرگز گمان نمیکردم که خالق تو نازنینم اینچنین مرا غرق در نعمت کند ، آنچنان که نه تنها حس مادری را بر من بباراند ، مرا به هر آنچه تا آنروز دوست میداشتم برساند ... نازنینم ، همیشه دوست داشتم طعم بسیاری چیزها را بچشم و تو همه آن طعمها را یکجا به من چشاندی ... عزیزتر از جانم ، تو مرا غرق در شادی و نعمت خواهی کرد و یقین دارم که با آمدنت به چیزهایی دست خواهم یافت که عمری برایم آرزو بوده اند و این چیزی نیست جز به یمن آمدنت ...
20 شهريور 1392

غربالگری سه ماهه دوم دکتر فریور فرزانه 2

مامان گلم ، عشقم ، نازنینم ، سلام اومدم تا بازم برات از پنجشنبه بنویسم که اومده بودیم به دیدنت .. هرچند که خوب ندیدیمت ولی خوب دکی چند تا عکس سایه وار داد که از روش خودمون یه چیزایی حدس میزدیم ... آقای دکتر بعد از اینکه از تموم جهات شما رو وارسی کرد ، با خوشحالی گفت ، یه پسر سالمه 220 گرمیه خداروشکر ... بعد هم صدای قلب خوشگلت رو برامون گذاشت  ... من و بابایی دیگه داشتیم ضعف میکردیم از خوشحالی ... این دفعه هم به هوای دفعه قبل کلی شیرینی خورده بودم  که تکونای قشنگت رو تو مانیتور ببینیم ولی دکتر نذاشت خدائیش مامان گلم به لطف حضورت ، چه روزای قشنگی رو سپری میکنیم من و بابایی ... اگه تو نبودی تو این اوضاع که خونمون هنوز آماده...
16 شهريور 1392

سونوگرافی غربالگری سه ماهه دوم

الهی مامان فدای اون دست و پاهای کشیده ات بره که با دستای کوچولوت پشت رون پات رو گرفته بودی و سرت رو برده بودی لای پاهات ... الهی مامان دورت بگردم که دکتر گفت آب دورت کم شده .. نمیدونم چیکار کنم ، آخه مامانی من که به انداره کافی آب می خورم ، پس چرا ؟ یعنی آخه چرا ؟ بابایی که هی از دکتر میپرسید دکتر سالمه ؟ مغزش تشکیل شده ؟ قلبش کامله ؟ دکتر هم که دیروز از شانس شما یه ذره خوش اخلاق بود گفت بذار اول خودم ببینم بهتون توضیح میدم ... آخرش دوباره تأکید کرد که نی نی نازتون یه پسر سالمه ، ایشالا که تا آخر بارداری هم همینطور پیش بره ... الهی آمین .. الهی که مامان تا دنیا دنیاس تنت سالم و لبت خندون باشه و من و بابایی هم هرکاری که در توانمون باش...
16 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی نازم می باشد